پانزده سالم که بود دوستم کاف.میم عاشق شد،عاشق پسر همسایه که چشمان تاریکی داشت.
گاه میآمد دنبالش مدرسه و برمیگشتند خانه؛من هم از دم مدرسه اولین بار دیدمش.
۱۸ ساله بود داشت میرفت سربازی،کاف.میم هم برایش میمرد نمیدانم به چه علت اما بین همکلاسی هایمان پسر بینوا به پرگار مشهور بود،شاید به دلیل هیکل لاغرش بود شاید هم به خاطر چیز دیگر ،نفهمیدم علتش را هیچوقت چون دوست کاف.میم هم بود کسی بهم نمیگفت ،به هر حال آن سال کاف.میم گروهی در تلگرام درست کرد و من و پسر همسایه را اد کرد،دوستم دیوانه بود و کارهای عجیب زیادی میکرد.
۲۴ اسفند ۹۶ طبق روال هرسال تولدم نبود،چون تولدی نداشتم ،چون خانواده میخواستند زودتر به مسافرت عید برویم و که من چقدر بدم میآمد روز تولدم در خانه نباشم هوا هم گرفته بود و باران کمی میامد (البته باران را دوست دارم).کاف.میم تولدم را در گروه تلگرام با کلی استیکر از زنبور و هندوانه و قلب و ... تبریک گفت.
پسر همسایه هم تبریک گفت اما من که از وضعیت روز تولدم ناراحت بودم گله کردم و گفتم نه کیکی برای تولد دارم و نه حتی کادویی چون داریم به مسافرت میرویم.
پسر همسایه آهنگی برایم فرستاد و گفت این را علل حساب داشته باش وقتی بعداز عید برگشتی کاف.میم برایت کادو گرفته درسته کادوی واقعی نیست اما خیلی قشنگه و فکر کنم ازش خوشت میاد ،البته در صحفه شخصی ام گفت چون اگر کاف.میم میفهمید پوست از کله اش میکند. .اهنگ باتو از گروه میدان آزادی بند بود و تا به امروز اهنگ موردعلاقه ام است و خودم برایش اسم اهنگ تولدم را انتخاب کرده ام.
سالهاست که خبری از کاف.میم ندارم.پسر همسایه هم همان سال به سربازی رفت و رابطه اش با دوستم تمام و گروه تلگرام بنا به رابطه ی خراب آنها دلیت شد. به چند ماه نکشیده جنازه پسر همسایه برگشت کاف.میم میگفت میگویند از برجک افتاده اما مادرش در گریه ها میگوید پسرم را کشتند،چه کسی؟خدا عالم است.
امروز تولدم نیست ،اما هوا کمی بارانی است در شیراز بالاخره ؛صبح که پلی لیستم را رندوم پلی کردم این اهنگ انتخاب اولین بود و از صبح روی تکرار است و موهای قرمز کاف.میم و صورت محو پسر همسایه از نظرم کنار نمیرود، و چنان دلم تنگ آن روز های پانزده سالگی شده که قلبم را انگار میفشرند و نیاز مبرمی به گریه کردن دارم.
پ.ن:امسال شیراز نه سرمای درستی دارد و نه حتی برف و باران ؛دلم سرمای استخوان سوز و باران و برف میخواهد.