من بامدادم،
سرانجام خسته
بی آنکه جز با خویشتن به جنگ برخاسته باشم؛
هرچند جنگی از این فرساینده تر نیست...
که پیش از آنکه باره برانگیزی، آگاهی
که سایه عظیم کرکسی گشوده بال
بر سراسر میدان گذشته است:
تقدیر از تو گدازی خون آلود در خاک کرده است.
و تورا از شکست و مرگ گریز نیست....
[{احمد شاملو}]