من همیشه میخوردم به دری که بسته بود، 

یا میرسیدم به جمعیتی که راه نمیدادند، 

حتی به عمد دست دراز میکردند تا نگذارند جلوتر بروم. 

اما من رفتم، 

تمام شب را، 

تمام روز را... 

 

[{هوشنگ گلشیری}] 

۰ ۰