۲ مطلب در دی ۱۴۰۲ ثبت شده است.

 

 

 

 

 

+نمیدونم باورت میشه یا نه خاطرات تو ذهنم خیلی تو ذهنم نمیمونه نمیدونم چرا

 

:منم زیاد چیزی یادم نمیمونه ولی یادم هست همیشه تو رو

 

((نیلوفر نوشت)) 

 

 

من آمده بودم

تا برای تو بنویسم

قرآن خواندم

آمدم صدایت شوم ، فریادت کنم

تمام پیامبران در خانه ما خواب بودند

آمدم دعایت کنم

قدِ دین به دعای آزادی دنیا نمی رسید 

آمدم آرزویت کنم

حرام بود

دلم می خواست برای تو بمیرم 

نَفْس بود ، اَماره بود 

دلم آواره بود، گناه بود

لا اکراه فی الدین و دنیا مال شما 

من برای یار می میرم

تو شهادت بده

که عشق و آزادی در زمانه ما نام دو شهید بود

ولله سمیعٌ علیم ، شنوای دانا

اگر می شنوی برای هر دویمان بریز

غریبی نکن 

سال هاست در پیک هایمان غُصه می ریزیم

و غم تو را بالا می رویم

که چقدر تنهایی

چقدر دوری

چقدر صدایت می کنیم و صدا به صدا نمی رسد

کاش تو هم معشوقه ای داشتی خدا 

آنوقت شاید 

جهان جای مهربان تری با ما بود

 

[{سجاد افشاریان}]